خاطره...
برای همه
حق با کشیش ها بود گالیله! زمین آنقدرها هم گرد نیست… گاهــــــــــــــی دِلـــــــم صداقت؟…. یادش گرامى… زبان مشترکی داریم نمی دانم اگر روزی کوچه علی چپ ، میگرن ســـر سوزنــــی اگـــر مـــرا مـــیخواست….. گاهی گــذشــت میکنم .. قـــــدر لحـــــظـه ها را بـدان … من به عکس تو دست میکشم . . . ساده” که باشی زود “حل” میشوی میروند سر وقت “مساله” بعدی ! ˙·٠•●♥سکــــــــوت مطلق♥●•٠·˙دلِـــمان کـِه می گیــرَد دل پاک و نجیبی دارد می شمارم دلتنگم برای تو ، زندگی ام فدای تو ، این قلبم هدیه ای ناقابل ، تقدیم به تو. تا چشمانت را دیدم دلم لرزید تنهایی وقتی دوستی تو را آزار میدهد.................................. از روزی که نامت ملکه ی ذهنم شد احساس میکنم جمجمه ام با شکوه ترین امپراطوری دنیاست.
هر کس میرود دیگر باز نمیگردد
تفــــــــــــریح ناسالم می خــــــــــــواد
مثــــــــــــــــل فکر کــــــــــــردن به تـــــــــــــــــو !
غیرت؟….. به احترامش یک لحظه سکوت…
معرفت؟….. یابنده پاداش میگیرد…
مرام؟….. قطعه ی شهدا …
عشق؟ ….. از دم قسط…
واقـــعـــ ـا به کــــــجــ ـــــا چــــنــــ ـیـــــــن شـــــتـــ ــابـــــا ن؟؟؟
با این همه
یکدیگر را نمی فهمیم
ما باید
مثل غارنشین ها
تنها به علامت دست های مان
اکتفا می کردیم
آن وقت شاید هیچ سوء تفاهمی
میانمان جدایی نمی انداخت
مشمول طرح ترمیم بافت فرسوده شود ،
وقتی من و تو پس از مدت ها ؛
یکدیگر را بر حسب اتفاق ببینیم !
چه خاکی بر سر خواهیم کرد . . . ؟!
دلیل سردرد هایم نیستـــــ
از خوردن فکرهای مسموم
مغزم دلپیچه گرفته است . . .
زمــــــــین و زمـان را بــه هم میـــــــدوخـــت
گاهی گـذر ..
و کاش ..
بدانی فرق این دو را ..
زمـانــــــی می رسد که تـو دیگــــــــر قادر نیستـــــی بگـویـــــی :
جبــــــران مـــــی کـنم …
تو بـه عکس من . . .
دست میکشی از من . . .
دلِـــمان کـِه می گیــرَد ،تـــاوانِ لـَـحظه هایــیست کِه دِل می بـَــندیـم
خـُـدایِ خوبـَــم:
"هــَـرگــِــز کــَــسی را بــِــه آنـــچـِه قـِـسمَــتـَش نـیـــست عادَتــــ نـــَده"....
دریا چه دل پاک و نجیبی دارد
چندیست که حالت عجیبی دارد
این موج که سر به صخره ها می کوبد
با من چه شباهت غریبی دارد
دانه دانه باران را
در خیابانهای بی تـــو....
وقتی
آوار می شود ،
جنونی که تازگی ندارد،،
بر ســـرم ...
خراب تر ازین نمی شوم ، این روزها ...
نفس کشیدنم مدیون توام ، من گرفتار توام ، به خدا تا آخرین نفس وفادار توام.
تا تو را دیدم دیگر چشمهای جز تو کسی را ندید
پرنده ی تنها از قفس دلم پرید
قلبم صدای تپشهای قلبت را شنید ، سرنوشت لبخندی زد و گفت شما عاشقید.
بزرگترین حرفهای کینه توزانه با این جمله توجیه میشه:
آن را روی شن بنویس
...تا با وزش نسیم بشش و عفو آرام و آهسته از قلبت پاک شود
ولی وقتی کسی در حق تو کار خوبی انجام داد
باید آن را در سنگ حک کنی
تاهیچ چیز قادربه محو کردن آن نباشد
و همیشه خود را مدیون لطف وی بدانی...........
و من چقدر ساده ام كه سالهاي سال ،در انتظار تو
كنار اين قطار رفته ايستاده ام
و همچنان به نرده هاي ايستگاه رفته تكيه داده ام!!
ديدنت دشوار است
من كه به معجزه ي عشق ايمان دارم
مي كشم
آخرين دانه ي كبريتم را در باد
هر چه بــــــادا بــــــــــاد!
مي نوشتيم در آن
از غم و شادي و روياهامان
از گلايه هايي كه ز دنيا داشتيم
من نوشتم از تو:
كه اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بي خواب نخواهد آمد
كه اگر دل به دلم بسپاري
و اگر همسفر من گردي
من تو را خواهم برد تا فراسوي خيال
تا بدانجا كه تو باشي و من و عشق و خدا!!!
تو نوشتي از من:
من كه تنها بودم با تو شاعر گشتم
با تو گريه كردم
با تو خنديدم و رفتم تا عشق
نازنيم اي يار
من نوشتم هر بار
با تو خوشبخترين انسانم…
ولي افسوس
مدتي هست كه ديگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!
گاهي فقط،
داغ بزرگي است
كه تا ابد بر دلت مي ماند
كه از ياد برد ، چيزي به نام ماندن هم وجود دارد!
تقصير همون حسوداست كه حالا
هستي ما شده يكي بود يكي نبود...
تا به جاي دلهايمان
سر زانوهايمان زخمي ميشد!...
و تو، آنجا با او مي سازي...!!!
باديدن هر صحنه عاشقانه اي
احساس يك پرانتز را دارم
كه همه ي اتفاقات خوب خارج از آن مي افتد
من ازگم شدن درجاهاي شلوغ
...ميترسم ...
يادتـــــ ــ ـ را جا گذاشتــــ ـــ ـي..
نمي خواهم عُــمري به اين اميد باشَـــ ـــ ـم
كه براي بُردنَش بر مي گردي ..
Power By:
LoxBlog.Com